۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

همشاگردی سلام

انصافا هدف اینا از پخش آهنگ همشاگردی سلام به جز آزار ما چیه؟
غیر اینه که تن همه نسلها با شنیدن این آهنگ تو آخر تابستون کهیر میزنه؟

عصر جمعه

چقدر عصر جمعه است با اینکه عصر جمعه نیست!

سنگ صبور غم باد گرفته

اینم بی انصافیه هر موقع تو بدبختی افتادی یادت بیفته یه سنگ صبور داری همیشه واسه شنیدن غم بادت آغوشش بازه
گاهی هم باس واسه نگه داشتن سنگ صبور هم که شده تو خوشی بیای سراغش

راهنمایی و رانندگی

هر چی ماشین داغون تر هزینه خسارت کمتر ، رانندگی تخمی تر

آیین نامه راهنمایی و رانندگی

جلد ۲ صفحه ۲۱۹

مرکز مطالعات استراتژیک

در روزهای اول مدارس یکی از استراتژیک و حیاتی ترین مسائل این بود که کجا بشینی و کنار کی؟

کلاس پنجمی

زمان ما کلاس پنجمی خیلی بزرگ بود

چهارم ابتدایی

چهارم ابتدایی یهو سخت میشه

شیفت ظهر

درس نخونا همیشه شیفت ظهر بودن
اصن شیفت صبحی ها سوسول محسوب میشدن

به مناسبت اول مهر

اون موقع معلم ورزشها هم کتک میزدن چه برسه به معلمها
من خودم یه بار از معلم ورزش سوم ابتدایی کتک خوردم
البته بابام اومد مدرسه خارشو گایید
همون کار بابام سبب شد دیگه تو مدارس کل کشور تنبیه بدنی ریشه کن شه

معلم دوم ابتدایی

معلم دوم ابتدایی من خیلی خوشکل بود
حیف دوم دبیرستان فهمیدم

بزرگ ترین حماسه

بزرگ ترین حماسه دوران ابتدایی ایم انتظامات توالت شدن بود
باس سرک میکشیدم کسی عنشو بعد ریدن نزاره بیاد بیرون یا خارج از محدوده نریده باشه
کلا کار جالبی بود
زنگ تفریح ها فقط با عن بچه ها سر کار داشتم
اما خوب انتظامات بودم و دستبند دستم بود
میرزید

نهایی

بچه حواستو جمع کن امسال نهایی هستی

دیالوگ نام آشنای مادران
پنجم ابتدایی

جوانی هستم که ره گم کرده ام چه کنم؟

صبح حاضرم ۵ تومان بدم نیم ساعت بیشتر بخوابم
شبم حاضرم ۵ تومان بدم نیم ساعت دیر تر بخوابم

کار جدید

ده روزه اومدم سر کار جدید 2 بار مدیرموم بهم تذکر داده
تخمم هم نیست
بهم گفت آقای پوری شما مثل کارمندای با سابقه بالا میپیچونی
تو پیچوندن خیلی با تجربه ای
گفتم خواهش می کنم شما لطف داری

نصیحت

کلا نصیحت کردن چیز کس شریه
اگه میخوای بچه پنج سالم ازحرفت عنش نگیره جا نصیحت قصه بگو واسش بزار خودش به این نتیجه برسه
تازه از نصیحت کس شر تر تهدیده

سربازی

یه بار تو دستشویی پادگان نشستم که برینم، دیدم پشت در نوشته به راست نگاه کنید
به راست نگاه کردم دیدم نوشته به چپ نگاه کنید
به چپ نگاه کردم دیدم نوشته به عقب نگاه کنید
به سختی در حالی که در ریدنم خلل ایجاد شده بود و داشت گردنم میشکست عقب و نگاه کردم دیدم نوشته
لاشی اومدی برینی یا نوشته های در و دیوار و بخونی؟
تا حالا موقع ریدن اینجوری 
|:  نشده بودم

۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه

پیری و دوری

آدما که پیر میشن خاطرات دورشون نزدیک میشه، خاطرات نزدیکشون دور

پ ن.   مثلا مادر بزرگم یادش نبود ناهار چی خورده، اما خاطرات ۵ سالگیش یادش بود

ملک ۶۰ سانتی

چند سال پیش یه حروم لقمه کلاه بابام و چند نفر دیگه رو برداشت، کار ندارم بعد ۱۵ سال برو بیا و دادگاه واین حرفا تونستن یه مغازه یارو تو بازار رو توقیف اموال کنن و به نام خودشون سند بزنن
سهم بابام از این مغازه شد ۶۰ سانتی متر مکعب
حساب کردیم فقط اندازه یه کاسه توالت از این مغازه سهم داشتیم

یعنی بعد قضای حاجت تو سهم خودمون باس میرفتیم تو سهم یکی دیگه دستامون رو میشستیم
البته شایان ذکر است این ۶۰ سانت ملک ۳۲ میلیون قیمتشه

۱۳۹۰ شهریور ۲۹, سه‌شنبه

فاک مای سلفسیم

هنوزم بی اختیار روزی چند بار به خودم فاک نشون میدم
بیماری نادرییه
بهش میگن فاک مای سلفسیم

خیلی بیشتر از خارجه

شاخص حروم زاده های این کشور خیلی بالاست
مسئولین رسیدگی کنند

سینما کریستال

به جون مادرم یه سینما هست تو لاله زار سینما کرسیتال ۲ سال پیش که رفتم راحت میشد موقع فیلم دیدن سیگار کشید
کثیف بود سینماش اما فیلم خارجی اکران میکرد
یه بار تو همین سینما اکیپ ما عقب سیگار میکشید یه اکیپ هم جلو کل انداخته بودن گوز کی بلند تره

داریوش

اونایی که با آهنگ های آقامون داریوش معتاد شدن تنها گروهی هستن که میشه توجیه شون واسه اعتیاد رو پذیرفت
حتی یه بار نیچه با این عظمت اومد تو خواب یکی از این معتاد ها توجیه شو پذیرفت

آنفالو پشه ها

پشه ها از بچگی من و فالو نمیکردن
همین قضیه حسادت اعضای خونوادم رو به همراه داشته
حتی برادرام چند بار سعی کردن من و بندازن تو چاه

بازم نیچه

کاش ایران هلند بود
یا هلند ایران بود
یا ما هلندی بودیم
یا ...
نمدونم کاش یه چی بود غیر اینی که هست

نیچه

گواهینامه بابام

بابام ۵۰ سالگی رفت دنباله گواهینامه گرفتن
از اونجایی که میدونست قبول نمیشه لابی کرد با راهنمایی و رانندگی که سفارشش کنن پیش سرهنگی که امتحان میگرفت
موقع امتحان ماشین و تو دنده روشن کرد دوباره که اومد ماشین رو روشن کنه یارو سرهنگه واسه اینکه جلو اون ۳ نفری که عقب نشستن بیشتر تابلو نشه به بابام گفت حاج آقا شما که سالهاست راننده اید بفرمایید خواهش میکنم
بابام میگفت سرهنگه اون ۳ تای عقبی هم قبول کرده بود که یه موقع واسش سوسه نیان

نیچه

امشب چقدر کس شر گفتم

نیچه

فولکس

مامانم هر وقت میخواد حرص بابام رو در بیاره میگه من خواستگار داشتم فولکس زرد داشت بعد واسه تو شدم که هیچی نداشتی
جالب اینه که بابام با ۶۵ سال سن هنوزم از این شوخی ۳۵ ساله حرصش در میاد
یادمه بابام یه زمان که وضع مالیش خوب شده بود گواهینامه نداشت اما ۳ تا ماشین صفر داشت

عن دونی

من نمیدونم چه حکمتییه پاتو میزاری تو دستشویی، دستشوییت چند برابر میشه
حتی یه رفیق داشتم یه بار قبل نشستن شاشید به خودش

سعید

یه رفیق دارم شغلش پولداره
یعنی بهش میگی سعید کارت چیه ؟
میگه پولدارم
الان باهاش رفتم ۲ تا شورت خرید یه زیرپوش ۸۵ هزار تومان فردا صبح میره ایتالیا یه هفته حموم آفتاب بگیره

حسن بابا

یه بارم قدیما که مثل الان فراوانی مک نبود شب با رفقا  ۴ نفری تو دکه روزنامه فروشی بابای رفیقم حسن جمع شده بودیم کس میگفتیم تا صبح، سیگار میکشیدیم شب هم همون جا خوابیدیم
صبح بابای حسن اومده بود صحنه رو دیده بود درم کامل باز نمیشد، دستشو از لای در انداخته بود تو به هوای زدن حسن داد میزد حسن  حسن
حسنم از اونور در داد میزد بابا ،بابا
یه ربع قشنگ  اون میگفت حسن ، حسن میگفت بابا
اینطوری شد که حسن اسمش شد حسن بابا

۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه

پدشکمی

احتیاج به یه پد رو شکمی دارم
این پدهای معمولی برای شکم تخمییه
یه پد میخوام واسه روی شکم طراحی شده باشه
شکمم خالی جواب نمیده مجبورم رو کونم موس رو جابه جا کنم ظاهر خوبی نداره

مای فرند کنت اسپیک انگلیش

یه بارم پلیس امرگشن آمستردم از رفیقم پرسیده بود چند روز هلند میمونی ؟
جای توانتی دیز گفته بود توانتی یرز
اونام دیپورتش کردن

ما نمیتونیم

ما نمیتونیم از اتفاقی که نمیتونیم پیش بینی کنیم جلوگیری کنیم

۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه

گابریل گارسیا مارکز» هم از «میرحسین موسوی» می گوید


میرحسین موسوی در دیدار با فرزندانش گفته بود: « به هر کسی که می خواهد از وضع و حال من خبردار شود بگوئید که کتاب "گزارش یک آدم ربایی" (اثر) گابریل گارسیا مارکز را بخواند.» و اینک این مطلب در صفحۀ فیسبوک «مارکز» که از بزرگترین نویسندگان تاریخ رمان جهان است، نقل می شود تا همگان از شرایط سختی که بر او و همسرش می گذرد، آگاه شوند

صفحه فیس بوک مارکز

۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

میثم

یه رفیق دارم عن اخلاق ترین کاسب دنیاست بدون شک
دیالوگ رفیقم با خانم خریدار
خانمه - آقا سلام این رو کابینتی ها چند ؟
رفیقم بدون جواب سلام با یه خشم ریز تو نگاهش - ۱۵۰۰تومان
خانمه - ۲ متر بدین بی زحمت
رفیقم به خانمه - اونورشو بگیر تا قیچی کنم
با داد - خانم درست بگیر دیگه کج شد
خانمه - آقا چرا دعوا میکنید ، ببخشید خب

البته انصافا کاسب منصفییه
اخلاقش فقط کیریه

مفلوک

یکی از فحش های بابام مفلوکه
یه بار عاطفی عمیقی داره این مفلوک

شوروی

بعد سوال اینه که تو شوروی میخوان برن شمال میان جنوب ؟

سلکشن

یه سی دی آهنگ رفیقم بهم داده که گوش کنم
حالا کار به خوب یا بد سلکشنش ندارم
اما قرار گرفتن به بار ای بارون شجریان بعد آهنگ لینکینگ پارک داره دیوونم میکنه
از سنتی میره تو راک ، از هوی متال میره تو ریچارد کلایدرمن
از همه جالب تر اینه که بعد هایده یه تک آهنگ ترنس گذاشته ۵۴ دقه است
باس بیارمش گودر واکاوی بشه مغزش

۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

سطح خواستن

من به هر چی که میخواستم رسیدم، بعد فهمیدم اونی نبود که میخواستم
دوباره چیز دیگه ای خواستم و رسیدم و دوباره فهمیدم اینم اونی نبود که میخواستم 
این فرایند از ازل تا به ابد ادامه داره

۱۳۹۰ شهریور ۱۴, دوشنبه

دقه دقه های ۳ و ۳۱ دقه شب

میترسم روزی برسه که نسل جدید فراموش کنه نماد دفاع شخصی و مبارزه تن به تن آقامون بروسلیه
باس یه کمپینی چیزی واسه فراموش نشدن این مهم تشکیل شه
حفظ نام بروسلی از حفظ این انقلاب هم مهم تره

فولکس سفید

پدر - امیر حسین جان پسر گلم کدومشو میخوای؟
امیر حسین - این
پدر - امیر حسین جان فولکس سفید که ۵ تا داری یه چی دیگه انتخاب کن، مثلا این بی ام و زرد و نیگا چقد خوشکله
امیر حسین با گریه - نه همین و میخوام
پدر - خفه شو پدر سگ
آقا این فولکس سفید چقد میشه؟

مکاشفه ریدن

از عجایب خلقتم اینه که اگه غریبه تو توالت خونه برینه اعضا محترم هپی فامیلی میفهمن
یه بارم اینطوری به گا رفتم
بماند که دلیل محکمه پسند نبود

بیخیال باشی بهتره

یه دایی دارم عاشق دختره، ۴ تا پسر داره
یه دایی دیگه دارم عاشق پسره،۲ تا دختر داره، بعد دومی زنش گواتر گرفت دیگه بچه دار نشد

هدفم از این نوت این بود که بگم سعی کنید تا میشه عاشق چیزی نباشید، چون چیز میخورید

سکولاریسم

سکولاریسم یعنی جا اینکه وایسی از کون آسمون واست مائده بیاد پایین، کونو تنگش کنی بری واسه خودت نیمرو بزنی
به همین سادگی، به همین خوشمزگی

کاسب نیستم

نیم ساعت رفتم تو مغازه رفیقم جاش نشستم هر کی هر ایرادی به جنسش میگرفت با آغوش باز قبول میکردم و تخفیف میدادم
رفیقم اومد من و با لگد انداخت بیرون واسه صداقتم

آدمن دیگه

آدما دوست دارن اسمشون رو تو هر لیستی ببینن، میخواد حالا لیست چپ دستهای جاجرودی مقیم اسلام شهر باشه
کلا تو لیست نبودن غمگینه

۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

هیکو

یه بارم با رفیقم رفتیم دهاتشون
چپ و نگاه میکردیم هی کوه بود راست رو نگاه میکردیم هی کوه بود، اسم دهاتم هیکو بود



                                               

۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

قهر نکن

باغدارا وقتی یه درخت میوه، بار کم میده، اونقدر که ارزش بالا رفتن و چیدنشو نداره یه حرف قشنگی میزنن
میگن اگه همین یه ذره باری رو هم که درخت داده ازش قبول نکنی و نچینی، درخت قهر میکنه و هیچ وقت دیگه میوه نمیده
این داستان در مورد آدمها بیشتر از درخت تعمیم پیدا میکنه