۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

زندگی ترس و دیگر هیچ


سر منشاء همه بدبختی های ما ترس ،ترسی که کاملا ریشه تو تربیت غلط ما داره و بیشتر از اینکه اکتسابی باشه انتسابییه
میترسم یه لحظه تنهاش بزارم گریه کنه
میترسم اگه پیش دبستانی غیر انتفاعی نفرستمش پایه اش واسه اول ابتدایی ضعیف شه
...میترسم اگه معدلش۲۰ نشه واسش عادت شه درس نخون بار بیاد
میترسم تیز هوشان قبول نشه یا حداقل مفید یا البرز
میترسم بفرستمش تو کوچه بازی بلا ملا سرش بیارن
میترسم خودش بره مدرسه خودش بیاد واسه همین هر روز میبرمش میارمش
میترسم دبیرستان غیر انتفاعی نره کنکور قبول نشه
میترسم دختر های دانشگاه یا بر عکس پسرا دانشگاه بشینن زیر پاش از راه به درش کنن
میترسم کارم و از دست بدم
میترسم اعتراض کنم اخراج شم
میترسم بیکار شم ، بی پول شم
میترسم آبروم بره یا دیگران در مورد من فکر غلط بکنن
میترسم رفیقم ازم ناراحت شه ولم کنه تنها شم
میترسم...
همه زندگی ما رو ترس گرفته ترسی که از بچگی تو جونمون کردن و ما خیلی توش دخیل نبودیم همینه که نسل بابا هامون بهتر انقلاب میکردن و بهتر میرفتن رو مین ولی ما اکثرمون نسل اعتراض فیس بوکی هستیم و ازمون زیاد بخار بلند نمیشه به نظرم حکومت از اولش با نقشه ما رو ترسو بار آورد شاید فکر میکرد یه روز کار به اینجا بکشه قاطی واکسن هایی که تو بچگی به ما میزدن واکسن ترسو بودن هم به ما زد تا خیالش راحت شه که از نسل ما بخاری بلند نمیشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.