۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

استیو جابز هم باشی ...

امروز جایی خوندم استیو جابز صاحب دوست داشتنی کمپانی اپل یه بیماری لاعلاج گرفته تا چند وقت دیگه بیشتر زنده نی ،خدا کنه صحت نداشته باشه این خبر .
تو این ۳۰ سال عمری که از خدا گرفتم با آدمهای مختلفی رفیق بودم و صحبت کردم و گاها زندگی کردم از اکوادری گرفته تا اسپانیایی از ساندیس خور گرفته تا سکولار و بی دین از ثروتمند گرفته تا فقیر و مستضعف ، چیزی که بین این آدمها مشترک یافتم ، میزان رنج و لذتی بوده که از این زندگی بردن
رفیقی دارم که واسه یه بار استخرش ۳۰۰ هزار تومان خرج میکنه ،بی ام و و بنز ۲۰۱۱ سفارشی سوار میشه ولی رنجی که تو زندگی میبره به مراتب از اون یکی رفیقم که گیر خریدن یه بسته سیگاره و اجاره خونش تو شهرک اندیشه ۳ ماهه عقب افتاده کمتر نیست، اصلا اغراق هم نمیکنم، پای گریه و خنده هر دو تا رفیقم نشستم و باهاشون خندیدم و گریه کردم.
پارسال تو مادرید تو بار یه ایرانی با صفا غذا میخوردم، کاسبی به راهی داشت ،وضع مالی خوب ،و البته زندگی تو اسپانیای دوست داشتنی که به نظرم به راحتی پتانسیل تبدیل شدن به وطن دوم هر آدمی رو داره از بس مردمش با صفان و خون گرم ،این ایرانی با صفای ما نمیتونست حالا به هر دلیلی بر گرده ایران ،تو رنج بود ،تو رنجی که فقط کسایی که طعم غربت رو چشیدن میفهمن من چی میگم ،موقع خداحافظی یه جمله ای گفت که هیچ وقت یادم نمیره ،گفت حاضرم نیمی از این چیزی که الان دارم رو بدم نیم ساعت تو خونه پدریم بشینم چایی که ننم دم کرده رو یه بار دیگه بچشم،به خدا راست میگفت از ته قلب میگفت ،میشد اینو با بغضی که تو صداش بود و اشک گوشه چشش فهمید
پدرم رفیقی داشت که سالها جزو گنده های این مملکت بود، پست کوچیکش ۸ سال سفیری تو یکی از باحال ترین کشور های اروپایی بود، پسرش تو همون کشور اروپایی اوور دز میکنه موقع تزریق هروئین میمیره ،با بابام درد دل میکرد میگفت کاش سوپور میشدم هیچ وقت اینجا نمییومدم که این اتفاق واسه یه دونه پسرم بیوفته
البته تمام این آدمها که گفتم از فقیرش تا غنیش از اونی که تو این خراب شده زندگی میکنه تا اونی که لاس وگاسه، همه یه خوشی هایی هم داشتن ولی اگه یه ترازو بود که اندازه میگرفت و حساب میکرد خوشی ها و غم هاشون رو ، به ما ثابت میکرد که خیلی به هم نزدیکه میزان کامی که از این زندگی گرفتن

۳ نظر:

  1. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  2. حتما واسش شمع روشن می کنم.
    حیف واقعا،آخه هیشکی مثه استیو نمی تونه پول در بیاره(دیالوگ صمد)
    هیشکی هم مثه شما مملکتیا اینجور کولونی درست نمی تونه بکنه(دیالوگ خودم)
    کولونی ای که امثال من جایی توش ندارن،کانهو چرخه آب می مونه الله وکیلی(!)

    پاسخحذف
  3. هرکی به نسبت طول کمرش میخوره چوب و به اندازه حلق اش عسل
    قسمت چایی دم کرده ننه خیلی تمیز بود!

    پاسخحذف

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.