۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه

کرد مرد

یه ارباب رجوع داشتیم چند وقت پیش از این کردهای ناسیونالیست بود فکر کنم
رو شلوار کردی کمربند بسته بود ، یه سیبیلم داشت تا گوشش ، بهش دست میکشید رسما مییریدیم به خودمون اما حرف که زد ترسمون ریخت
صداش از سلن دییون ظریف تر بود
شروع کرد حرف زدن، من رفتم رو هوا
با همون صدای سلن دییون گفت داداش چرا میخندی؟
عین کس خلا خودم و زدم به اون راه که مثلا به همکارم دارم میخندم
آدم خوب و مؤدبی بود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.